خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

ما اومدیم....

 

سلام

 شنبه از مسافرت برگشتیم

اما بقدری کارهام عقب افتاده بود که تا الان نتونستم بیام

سفر خوبی بود ... خوش گذشت  

اینم چند تا عکس از سفر کوتاهمون...

 

 

  

  

 

 

 

  

 

تو این صحنه ها محمد حسین هم هزار تا عکس از من می گرفت کشت منو بس که شیطونی کرد 

تو شهربازی کل بازی هارو سوار شد بعد هم با گریه اومد بیرون میگفت "یه ماشین دیگم میخوام" میگفتم از کدوم ماشین ها میگفت "اینجا نداره!" من:   

تو حرم و جمکران وقتی میرفتم تو حس  و دلم هوای گریه می کرد چادرمو میزد کنار و با اصرار میگفت "کی اذیتت کرده بگو دعواش کنم!!!" من :  

برنامه سفر

سلام  

امروز عصر داریم با پسری می ریم مسافرت! 

با توجه به دعوتی که از دوست صمیمی دوران دبیرستانم از من شده که این دوستی تقریبا تا حالا پایدار مونده داریم میریم قم... 

البته من بیشتر واسه زیارت دارم میرم دلم برای جمکران یه ذره شده 

اگه قسمت باشه و خدا بخواد میخوایم امشب با پسری بریم  

 

*** 

 

برنامه سفر 

شب ساعت ۷ بلیط اتوبوس داریم... 

پنج شنبه و جمعه در قم می مونیم  

             برنامه قم : زیارت حضرت معصومه - مسجد جمکران - شهربازی (مخصوص محمد حسین) - یکمی هم خوش گذرونی!!! 

 

جمعه شب با قطار بر میگردیم مشهد و میریم زیارت امام رضا (ع) 

عصر شنبه هم میایم به سمت شهرمون... 

  

*** 

میدونم سفر کوتاه و پر مسافتیه اما بیشتر بهم مرخصی نمی دند 

دعا کنید سفرمون بی خطر باشه  و محمد حسین تو این سفر پسر خوب و حرف گوش کنی باشه

منم همتون رو دعا می کنم...   

 

 

تولد دختر خاله...

سلام 

یه مدت غیبت داشتم که بی توضیح نیست!!!  

 

*** 

اول اینکه با پسری رفته بودیم گردش و تفریح  ... 

 

 

 

 

 

*** 

 

دوم اینکه تولد دختر خاله محمد حسین بود که طبق معمول با توجه به همه بی سلیقگی هام باز هم زحمت درست کردن کیک و کارهای تولد رو دوش منه  ... 

 

   

تبصره! اول اینکه کیک در یک زمان خیلی کوتاه (فاصله بین از سر کار اومدن تا شروع مهمانی!) آماده شده دوم اینکه میبینید تنها پسر خانواده و فامیل ما محمد حسینه ! بچم یه همبازی پسر نداره بعضی وقتا با من درد دل می کنه و میگه "اینا همش میگن بیا خاله بازی!!!".  

 *** 

سوم اینکه کارهای وامم و کردم که همین خودش برای این غیبت کافیه!!!! 

تبصره! از حالا باید به شدت پس انداز کنم تا از پس وامهایی که برداشتم بتونم بر بیام حسابی درگیر شدم ، اما نمی ترسم چون میدونم اونطرف ترس ، پیشرفته... 

 

تا بعد