خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

بی خبری...

سلام دوستای گلم

ببخشید چند وقته خیلی دیر به دیر میام

راستش نایب الزیاره همتون بودم

رفته بودم کربلا ، زیارت آقا

روز ولادت حضرت علی (ع) نجف بودیم و شهادت حضرت زینب کربلا...

بار اولم بود که رفته بودم خیلی خوش گذشت

فراوان.....!!!!


خبر دوم اینکه مامان خونه ماشین خریده

مزدا 323

کلی حال می کنیم با پسری

هر روز بعد از ظهر پارک و گشت و گذار

خیلی خوش می گذرونیم

محمد حسین که اینقدر خوشحاله که همه شهر میدونند ما ماشین خریدیم

پشت چراغ قرمز بودم سرشو از ماشین درآورد به ماشینای اطراف میگفت:

"مامانم ماشین خریده ماشین خودمونه ها!!! خیلی هم تند میره!!! کلی هم آهنگ داریم...!!!"

من که تا این شمارش چراغ قرمز تموم میشد میمردم از خجالت هر چی هم میگم بشین دست بردار که نیست...!!!



امروز صبح که اومدم سر کار یهو دلم برای وبلاگم تنگ شد اومدم یه حالی بپرسم

دوستتون دارم زیاد...

در پناه حق