خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

تاخیر طولانی ...


سلام

پس از یه تاخیر خیلی طولانی پیام گذاشتن سخته

اما خوب باید از یجایی دوباره نوشت

امسال سال خوبی برای من نبود

پر از استرس و نگرانی و خستگی از تنهایی

تنها چیزی که آرومم می کرد و ان مع العسر یسرا بود

هر چند دلم قرصه که خدا هوامو داشته و داره

ولی یه وقتایی آدم بی لیاقت می شه بیشتر به یه دست زمینی نیاز داره تا دست آسمونی!

محمد حسین رفته کلاس دوم امسال اصلا نتونستم مث کلاس اولش کنارش باشم

انگار هزار نفر باید میومدن تا کنار من باشن!

طبقه پایین خونه مادرم و بنایی کردم و یه ماهه که اومدم اونجا انگار اینطوری خواستم خودمو هل بدم و از تو تنهایی و سکوت خونم در بیارم

بازم میام...





نظرات 1 + ارسال نظر
باشماق جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 02:51 ب.ظ

سلام
چه خوب که آمدی سری به وبلاگت زدی
بچه بزرگ می شن بابا و مامان هم بزرگتر
چه ن?شته ی قشنگی روی عکس گذاشته ای واقعا دعا های پدر و مادر ها همه اش در حق فرزند است به خاطر اینه که وضع بچه ها داره از پدر و مادر ها بهتر میشه
ان شاالله خداوند محمدحسین را به شما و شما را به او ببخشد
کار خوبی کردی پیش خانواده رفته ای تنهایی کلا سخت است اگر چه ممکن است کمی هم سخت بگذرد چون پدر و مادر ها دلشوره ی فرزند را دارند و همیشه نگران خوشبختی آنها هستند
سلام و سلامت باشید ان شاالله

ممنون عزیزم که هنوز فراموشمون نکردی و بهمون سر زدی
دارم برنامه یه سفر یه هفته ای به مشهد و نیشابور و میریزم دعا کن برام که خوب باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد