خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

مهمانی ماه رمضان

سلام

پنجشنبه شب کلی مهمون داشتیم

خواهرام، برادرم، دایی ، خاله هام و عموم حدود سی نفر بودند

حسابی شلوغ شده بود

قبل از اومدن مهمونا تخت محمد حسین و مبلا رو جمع کردم بردم انباری تا جا واسه نشستن باشه

خداروشکر مهمونی خوب برگذار شد اما هر وقتی اینطور کلی مهمونی میگیرم تنهایی رو بیشتر احساس می کنم

اما همه چیز خیلی خوب تموم شد

ولی آخر شب حسابی پاهام درد میکرد


محمد حسین امشب خیلی پسر خوبی بود

فقط یکمی موقع افطار گریه میکرد و بهونه میگرفت که با وعده و وعید مادرونه ساکتش کردم تا مهمونا بتونند افطار کنند

امیدوارم خدا ازم قبول کنه


تا بعد...



نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:33 ب.ظ

خدا ایشاالله قبول کند و جاجت قلبی ات را بدهد
من هم خیلی دوست دارم افطاری به خانواده ام بدهم ولی متاسفانه به علت های مختلف از این سعادت محروم هستم
سالهای قبل یک کمک مالی به مسجد می کردم تا در افطاری اونا سهیم باشم که دو سه سال است چون زیاد مسجد نمی توانم بروم به خاطر کارم که آزاد است از این فیض هم محروم شده ام
همیشه می گفتم کاشک اینقدر وضع مالی ام خوب بود که سی شب ماه مبارک را افطاری می دادم

محبوبه شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:06 ب.ظ http://mzm70.persianblog.ir

قبول باشه عزیزم التماس دعا

امین یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:39 ق.ظ http://lifehighway20.blogfa.com

با سلام خدمت یک مادر
امیدوارم حالتون به همراه پسر خوبتون عالی باشه
شرمنده اگه دیر خدمت میرسم....
آرزوی خوشبختی هم برای شما و هم پسر گلتون دارم
موفق و موید باشید

قاسم یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:38 ب.ظ http://30salegie.blogfa.com

من به روزم.

فاطمه سادات یکشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:58 ب.ظ

یه سلام اخمالو!
منم مهمون جدید وبتون شدم اما تحویلم نگرفتین!
الان حالم اینجوریه

ولی باهمه اینها
قبول باشه عزیزم ...

سلام عزیزم
خیلی خوش اومدی عسلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد