خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

سنگ صبور

اینکه دیگه بهونه بابا نمیگیری

اینکه دیگه شبا موقع خواب فقط میگی خدایا شکرت و خدایا مریضا رو فشا بده!

و دیگه دعای بابا داشتن نمیکنی...

اینکه دیگه با حسرت نگاه پدر های بقیه بچه ها نمیکنی

اینکه دیگه نمیپرسی چرا بابای من نمیاد مهد دنبالم

هم خوشحالم میکنه هم ناراحت

خوشحال از اینکه درک کردی باید بدون پدر زندگی کنی

ناراحت از اینکه نکنه ناامید شده باشی و افسرده

تودلت غم نریز

هر چی تو دلته بگو

قول میدم سنگ صبور خوبی برای دل کوچیکت باشم

بگو پسرم

بگو عزیزم




نظرات 8 + ارسال نظر
آشنا دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:43 ب.ظ

سلام
همه ی اینهایی که گفتی نشانه خوبی برای اجابت دعاست
دعایی که محمد حسین را تبدیل به یک مرد کرده امیدوارم ادامه داشته باشه
یادته این دعا رو کجا کردی ؟؟

این دعای هر شب و روز منه

سیمرغ سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:58 ق.ظ http://mostakhdem.blogfa.com

خدا همیشه نگهدارتون باشه. تلخه سخته ولی جای شکرش باقیه.
انشاءالله هر روز خیلی خیلی بهتر از دیروز

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:07 ب.ظ

دعا کردن نباید مثل گدایی کردن باشه
دعا باید طلبکارانه باشد
باید بگی خدایا منو خلق کردی می توانستی نکنی
حالا که خلقم کردی وظیفه ات است که کمکم کنی
و منت هم سرم نگذازی
آخه یک فامیلی داشتیم وقتی بیکار شده بود رفت شاه عبدالعظیم و رو کرد بسمت خدا گفت خدایا اگه امروز برام کار درست نشه شکایتت را به حضرت عباس می کنم
این چیزی بود که خودش تعریف کرد همان عصر یکی از دوست قدیمی اش را تو ی خیابون بعد از ده سال می بینه ازش سئوال می کنه چیکار می کنی میگه ورشکست شده ام و الان هم بیکار طرف که کارخانه دار بوده در همان شرکتش برایش کار جور کرد

فرشاد سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:54 ب.ظ http://nevis.blogfa.com

سلام
وبلاگ بسیار زیبایی داری ممنون
به بنر با موضوع مادر نوشتم
اگه خوشتون اومد تو قسمت تنظیمات وبلاگتون میتونین استفاده کنید

خاطره چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ق.ظ http://asbabkeshi.persianblog.ir/

سلام عزیزم .. مادرمهربان.. سنگ صبور ..گاهی وقتا بچه ها در فقدان پدر خیلی زود بزرگ می شن .. مثل خودم و وقتی می شی 20-30 ساله آرزو می کنی کاشکی اون روزای کودکانه ات پر از پدر بود ..پر از دستهای گرم و آغوش مردونه اش ..
نگفتن در مورد بابا.. دلیل این نیست که بابا رو فراموش کرده باشه یا نیازش نباشه .. فقط سکوت می کنه تا مامان ناراحت نشه ..ایشالله یه همسر خوب نصیبت بشه که بابای مهربونی هم باشه

پونه چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 09:58 ق.ظ

ای جون دلم عزیز دل خاله
واقعا دل میبری با این عکسات
ولی دلم گرفت ، این بچه چرا دیگه آرزوهاشو نمیگه نکنه که نمیخواد تو ناراحت شی

ئامانج چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:00 ب.ظ http://amanj1391.mihanblog.com

سلام
با عرض ادب خدمت مادر مهربان ونیک اندیش؛ کارساز کاران حضرت دوست است و بس؛ توکل بر او مشکلات زندگی را قابل تحمل میکند. در پناه خالق رحمان پاینده و مستدام باشید.
ایام به کام

سمیرا پنج‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:41 ب.ظ http://67.blogsky.com

سلام حاج خانوم
خوبی؟
زیارت قبول
خوش گذشت؟
من شرمنده ام به خدا.... خیلی وقته میخوام کامنت بزارم
دو سه باری هم نوشتم اما رادین پسر کام رو ریست کرد!!!!
پسر نازت خوبه؟
خدا حفظش کنه از چشم بد..... ماشاالله خیلی نازه
عزیزم مگه تووو اداره ثبت اسناد کار نمیکردی؟
حیفه کارت رو ول کنی.... البته میدونم که مهمترین چیز توووی زندگی آدما خودشونو بچشون هستش... اما به هرحال باید کمی واقع بین هم باشیم..... امیدوارم که کاری که دوس داری رو پیدا کنی
برات یه عالمه آرزوهای خووووب خوووب دارم
ممنونم ازت بابت دعاهایی که برام کردی
مرسییییییییییییییییی
پسری رو ببوس

توی دفتر اسناد رسمی کار میکنم زیر نظر اداره ثبت اسناد و املاکه گلم
خواهش میکنم گلم انجام وظیفه بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد