خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

ابهام

باتوکل برخدا وقدرتی که فرزندم بهم می ده هیچوقت به راهی که دارم میرم شک نکردم اما  یه ابهامی تو وجودمه که بعضی وقتا دلم ازش میگیره 

ابهام اینکه فرزندم فردا می فهمه زندگیمو به پاش گذاشتمو باهام می مونه 

 ابهام اینکه فردا روزی ازم نگیرنش 

ابهام اینکه می تونم همه نیازهاشو برطرف کنم  

 ابهام اینکه می تونم یه جوری باشم که فردا بهم افتخار کنه

ابهام اینکه می شه کاری کنم که کمبود پدر نداشتن رو کمتر احساس کنه 

ابهام اینکه فردا ندانسته منو به خاطر صبر نکردن مواخذه نکنه 

ابهام اینکه فردا کاری که پدرش درحقم کرد و باهام نکنه  

 

ولی همه این ابهامها و خیلی خیالات شیطانی دیگه رو یه نیرو از بین می بره اونم نیروی مادرانه است 

آره من هر کاری از دستم بیاد وبتونم در حق فرزندم می کنم اگر وفادار بود که هیچ وگرنه هم خدا یارو یاورش باشه....

نظرات 5 + ارسال نظر
احرار سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://vezvar.blogfa.com/

سلام دوست مهربان
همه مطالب شمارو خوندم
دوستی با مردم دانا چو زرین کاسه ای است
نشکند ور بشکند بازش توان پرداختن
دوستی با مردم نادان سفالین کاسه ای است
بشکند ور نشکند باید بدور انداختن
متشکرم ازم نا راحت نشو
[گل][گل][گل][گل]

مهرداد سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://nasle-sookhteh.blogsky.com

سلام مجدد
ابهامی که تو زندگی خودت وجود داره رو به بچه ات نچسبون
بذار اون زندگی بکنه....
اعتقاد داشتن به آینده می تونه ابهامات زندگی خودتو هم کم کنه...آینده همیشه برای کسی خوشه...که خوشی رو از زمان حال به ارث ببره
تو یه فرشته تو خونه ات داری
که تو آینده همه چی رو می فهمه
اگه درکش از زندگی درست باشه حتما ممنون دار شما می شه
و شما بعنوان مادر همیشه سربلند هستید....حتی اگه فرزندتون با شما نمونه....
یا اگه خدایی نکرده از شما بگیرنش
فقط یه چیزی....
بذار خودش بفهمه که پدرش چی بوده.....اینجوری به شما وابستگی بیشتری پیدا می کنه
امیدوارم هر چی خیر و صلاحتونه اتفاق بیافته

پونه چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ http://www.rozhin-maman.persianblog.ir/

سلام بکاری که میکنی هرگز شک نکن تو موفق میشی.

فرنوش شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:57 ب.ظ http://life-die.blogfa.com/

از وبلاگ در آغوش یک غریبه پیشت اومدم. جمله قشنگی نوشتی که پایان تلخ بهتر از تلخیه بی پایان.
بچه متاسفانه خیلی چیز عجیبیه منو شوهرمم به خاطر همه ی این ابهامایی که تو تو ذهنت داری به غیر از بعضی ها و به انضمام خیلی های دیگه شدیدا از بچه دار شدن می ترسیم.
می خوام بگم این همه نگرانی تو به عنوان مادر هیچ چیز غیر معمولی نیس و مطمئن باش اگه یه بابای خوبم بالا سرش بود همین نگرانی ها بود.
به هر حال قوی باش مثل همین که هستی و فقط سعی کن پیش خودت عذاب وجدان نداشته باشی.
به نظر من با یه مشاور در رابطه با تربیت بچه ات در ارتباط باشی خوبه

آوا یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:57 ب.ظ

حتما قدر میدونه شک نکن...شعر شیشه معرکست و البته دردناک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد