خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خانواده

سلام دوستان (ببخشید دیر کردم)

نمی دونید وقتی نظراتتون رو می خونم چقدر شاد می شم

این که یکی حرفامو گوش کنه بهم انرژی می ده

گفتید از خونوادم بگم

خانوادم تشکیل شده از سه خواهر و یک برادر

که همشون ازدواج کردند خدا رو شکر موفق هستند و فقط خواهر کوچکم خونه است اونم کلاس ۱۳ سالشه و خیلی بچه ست

اونها هم از ناراحتی من دلگیر هستند و با دلداری و فداکاری هاشون حمایتم می کنند اولش به خاطر اینکه به قول معروف سر خونه زندگیم باشم حمایتشون رو نشون نمی دادند اما به مرور زمان وقتی سنگ دلی و بی رحمی شوهرم رو دیدند با من همدردی کردند

ولی حقیقت اینه که خودم هنوز توان اینکه بتونم یه خانواده رو ببینم ندارم

وقتی شوهر خواهرام با بچه هاشون بازی می کنند دلم می گیره

البته کم کم دارم با این قضیه کنار میام

از نظر مالی هم خودم نمی خوام حمایتم کنند

دوست دارم رو پای خودم بایستم و در آینده کسی به سر من و بچم منت نزاره

امروز تو دعای عرفه میخوام ازخدا صبر بخوام فقط صبر(برام دعا کنید)


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://www.hymnymph.blogsky.com

ما هستیمت خواهر

سارینا سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:44 ب.ظ http://simayezanidardordast.mihanblog.com/

منم برات دعا میکنم عزیزم موفق و موید باشی

مهرداد یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ق.ظ http://nasle-sookhteh.blogsky.com

سلام
ماشاءالله خانواده ی نسبتا شلوغی باید باشین
چشم حسود کور


امیدوارم که سالمو تندرستو مثه همیشه پر از انرژی باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد