خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

بالاخره راهی شدیم

سلام دوستای خوبم 

بالاخره راهی سفر شدیم! با کلی دردسر تا دوشنبه مرخصی گرفتم امروزم از صبح بازاریم فقط واسه پسرم خرید کردیم وای واسش یه شلوارک خریدم می پوشه حس خون آشامی بهم دست میده که باید بخورمش امشب بلیط داریم فکر کنم خیلی خوش بگذره فقط دعا میکنم پسرم مریض نشه سوغاتی از اینجا میبرم نه از اونجا! میخواهم همه خاطره های تلخمو همه سادگی هامو ! و همه بی کسی هامو واسه سفر ببرم فکر کنم اونقدربزرگ باشه که همه اینا توش جا بشه... 

همه چمدون وسایل های اون شده تازه الان پتو به دست اومده و با گردنی کج ازم میخواد اینم جا بدم وای خدا چمدونم ترکید...  

یه مشکل دیگه آقا یه خورده تنبل تشریف داره امروز بازار فقط میگفت مامان بغل مامان بغل اما منم به بهونه های مختلف دنبالم میکشوندمش خجالت نمیکشه با اون هیکلش 

هر چی خدا بخواد همون میشه 

تا بعد...

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://sedayesokoot.blogsky.com

سلام مامانِ دوستم
امیدوارم سفر به جفتتون خوش گذشته باشه .
فقط یه سوال داشتم. هزینه یه تور چند روزه به کیش چند میشه؟ شرایطش چجوریاس؟

آوا چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 02:12 ب.ظ

ایشالا خوش بگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد