خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

خاطرات یک مادر

شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمـــــــی / آن را که نیست عالم غم،نیست عالمی

جشن پاییزه محمد حسین

سلام دوستای خوبم

قبل از هر چیز یه توضیح بدم

اگه دیر به دیر به دیدن وبلاگهای عزیزتون میام

اگه جواب پیامهاتون رو نمیتونم بدم

هیچکدوم دلیل به ناراحتی خاصی از طرف من نیست

فقط این روزها یه مسائلی پی در پی داره برام پیش میاد که واقعا وقت سر خاروندن ندارم

از همه مهمتر تو این چند روز که نبودم حسابی کارهای محضر مونده

یه فکرایی هم مث خوره افتاده به جونم

یه تغییراتی هم میخوام تو شخصیت خودم به وجود بیارم

خلاصه همین جا از همتون معذرت خواهی میکنم و امیدوارم بتونم جبران کنم و از من دلخور نباشید


چند روز پیش جشن پاییزه محمد حسین بود

بگردم بچم بس که شیطونی میکنه

انداخته بودنش ردیف آخر

که با ناراحتی شدید من با مدیر مهدشون به اولین ردیف منتقل شد!

خدا شاهده اصلا بچم تکون نخورد از همه بچه ها مرتب تر و بهتر نشسته بود

بگردم بچم بین همه بچه ها می درخشید (یکی بیاد منو بگیره!!!!!)



اینم ذوق بچم بعد از گرفتن هدیه




دیروز جمعه حسابی با پسری بازی کردیم اینم نمونه کار!!!!




یه تصمیماتی گرفتم مثلا اینکه محمد حسین رو به یه مهد قرآنی بفرستمش

هم برای کلاس اولش خوبه هم اینکه مفاهیم دینی رو بهشون آموزش میدن


از حالا غصم گرفته که محمد حسین که بره کلاس اول با سر کارم چیکار کنم

پنج شنبه با صاحب کارم صحبت کردم گفتم

از یک سال دیگه من تا یازده و نیم بیشتر نمیتونم سر کار باشم

چون نمیشه که هر روز بچم بعد مدرسه تا سه و چهار بیاد سر کار

(خودم میدونم که عصبی بودن من و محمد حسین بی ربط با این قضیه نیست که محمد حسین بعد از مهد میاد محضر و به طور متوسط دو ساعت در روز بعد از مهد میاد سر کار و مرتب باید بگم نکن ، بشین ،سر و صدا نکن ،دست نزن، آروم بگیر و .... حالا اگه این روزی دو ساعت به روزی چهار تا پنج ساعت تبدیل بشه خیلی زیاده از طرفی نمیشه که از مدرسه خسته کوفته میاد دوباره چهار ساعت بگم رو صندلی بشین تکون نخور!!!!!)

صاحب کارمم گفت به این ترتیب نمیشه چون اوج کار ما از یازده به بعده و باید دنبال یک کارمند دیگه باشه

عیب نداره خدا بزرگه


التماس دعا

نظرات 7 + ارسال نظر
ئامانج یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:40 ق.ظ http://amanj1391.mihanblog.com

سلام
با عرض ادب خدمت مادرخوبان ونیک اندیش حاج خانم مهربان و ایثارگر؛ بزنم به تخته ماشاالله مملی هر روز خوش تیبتر از دیروز میشود امیدوارم در پناه حضرت دوست و پرورش دلسوزانه و ایثارگرانه شما با قدرت تفکر نیک بزرگ شوند و روزی بتوانند تمام این محبت های شما که بی شک در نوع خود یک جهاد بشمار می آید را جبران نماید. خدا بزرگ و داناست و بر احوال همه ما آگاه امیدوارم خودشان دست گیر حاج خانم مهربان و ممل خوشکله باشد. انشاالله. در ضمن یادتون نره برای محمد حسین عزیز اسفند دود کنی .برایتان بهترینها را آرزومندم.
ایام به کام

چشماتون قشنگ میبینه
ممنون از حضورتون

[ بدون نام ] یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ق.ظ

ماشاالله به آقا خوش تیپه
خب اونم راست میگه بچه س دوست داره ورجه ورجه کنه همش بگی نکن دست نزن بنشین منم باشم خل می شم
نمیشه کار ها را جمع کنی بری خونه انجام بدی بالاخره خونه هم اینترنت داره دفتر ها هم که کارشون اینترنتی شده
بقول خودت خدا بزرگه از حالا که نباید غصه ی سال بعد را خورد
چرا اونو خونه بابا و مامان بزرگش نمی گذاری خیلی از خانم های شاغل رو کمک مامانشون حساب باز می کنن

یکی دو روز که نیست
مامانم پاهاش درد میکنه خودم روم نمیشه

فاطمه دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 01:42 ق.ظ http://deleman91.blogsky.com

سلام بر حاجیه خانم گرامی
شرمنده دیر خدمت رسیدم برای زیارت قبولی
انشالله شما و پسر گلتون همیشه سالم و خندون باشید
ممنون بخاطر همی دعاهایی که در حق دوستانتون کردید

من مـــــــنــــــــــــم دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 ب.ظ http://www.myspeech.blogsky.com

خوش بحالت حداقل یه محمد حسین داری که امید و انگیزه ی زندگیت باشه ... من خیلی تنهام و محتاج دعاتم ...

خدا یار و یاورت باشه عزیزم

رها دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام مادرخوب!
خوبی؟
زیارتا قبول
حق داری دلواپس فرداهات باشی
اما همین که حضور خدا رو کنارت حس میکنی یعنی بهترین پشتوانه رو داری
امیدوارم مشکلاتت حل بشه و اقا پسرت زود بزرگ بشه
در پناه حق

چند وقت پیش یکی از دوستام یه کلیپی برام فرستاد
سعی میکنم هر روز ببینم
حضور و پشت گرمی خدا رو بیشتر حس میکنم
این منم که خدا روفراموش کردم
خدا همیشه کنارم بوده وهست

سیمرغ سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:59 ق.ظ http://mostakhdem.blogfa.com

ماشاءالله خیلی نازه. خدا بهت ببخشه و خوشبختی و به ثمر رسیدنشو ببینی

پونه چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:00 ق.ظ

واقعا همینطوره خدا بزرگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد